|
آوای نشاط: در این کتاب فاش میشود که سازمان اطلاعات چندین کشور از جمله کشورهای عربی در برنامهریزی و جمع آوری اطلاعات جهت اجرایی کردن این ترور مشارکت داشتند.
همچنین این کتاب عمق روابط میان اسرائیل و آمریکا در زمینه تبادل اطلاعات امنیتی و هماهنگی دو طرف در چگونگی و مکانیزم اجرای ترورها در خاورمیانه را برملا میکند. در این کتاب تاکید شده که حرف اول و آخر با واشنگتن است.
میلمان که به عنوان تحلیلگر امور نظامی در روزنامه هاآرتص فعالیت میکند، فصلی از کتاب خود را در این روزنامه منتشر کرد. این کتاب بر اساس گفتههای محافل امنیتی مطلع در تل آویو نوشته شده است.
در این کتاب تاکید شده که عماد مغنیه مهمترین هدف ترور بود و حتی اهمیت ترور وی بیشتر از سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله بود، چراکه او مسئول عملیات شهادت طلبانهای بود که اسرائیل را در تنگنا قرار داده و آن را دچار دستپاچگی کرده بود.
در این کتاب اشاره شده که او بسیار محتاط بود و فراتر از این امر، توانایی فرار و ناپدید شدن از مقابل دستگاههای اطلاعاتی که او را تعقیب میکردند، داشت. میلان به صورت مستقیم به این امر اشاره نمیکند که این اسرائیل بود که در پشت این ترور در ۱۲ ماه فوریه سال ۲۰۰۸ قرار داشت و این اسرائیل بود که این ترور را اجرایی کرد. اما اطلاع از این کتاب، جایی را برای تردید در این خصوص باقی نمیگذارد؛ چراکه مولف تاکید میکند که دستور ترور مغنیه به صورت مستقیم از سوی مئیر داگان، رئیس وقت موساد صادر شد. این دستور پس از آن داده شد که ایهود اولمرت، نخست وزیر وقت اسرائیل چراغ سبزی را از جورج بوش پسر، رئیس جمهور آمریکا و از رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) دریافت کرد. نویسنده به این امر اشاره میکند که نقش سازمان اطلاعات آمریکا در این عملیات، حاشیهای بود و بعد از انجام این عملیات، رئیس موساد با اولمرت که در حال پرواز با هواپیما به مقصد واشنگتن بود، تماس گرفت و به او گفت که "آن عرب، مُرد".
نژادپرستان در رژیم صهیونیستی از دههها قبل از اصطلاح "عرب خوب، عرب مُرده است"، استفاده میکنند. علاوه بر مطالب فوق الذکر، در این کتاب تاکید شده است که آریل شارون و اولمرت، دو نخست وزیر اسرائیل به افراییم هالوی و مئیر داگان، دو رئیس موساد مجوز اجرای عملیات ترور مغنیه را داده بودند.
در این کتاب اعلام شد که طرح نخست اسرائیل برای ترور مغنیه که به نظر میرسد به نتیجه نرسید، در جنگ دوم لبنان در سال ۲۰۰۶ با یک موشک ضد هوایی بود که از یک هواپیما به سمت او شلیک میشد. میلمان به نقل از مسئولان ارشد در نهاد امنیتی در تل آویو میگوید که مغنیه توانایی فوق العادهای در برنامه ریزی و اجرای عملیات علیه اهداف اسرائیلی و یهودی و همچنین اهداف عربی همچون کویت داشت. او مسئولی از جانب حزبالله برای تماس با ایران و سوریه بود و در عمل، او بود که ارتش را در حزبالله ایجاد کرد، بنابراین طبق گفته این مولف، ترور او از سوی اسرائیل یک اقدام استراتژیک بود، چراکه برای حزب الله پیدا کردن جایگزینی برای مغنیه دشوار بود. او تمامی اسرار حزب الله و سید حسن نصرالله را در اختیار داشت. این نویسنده اسرائیلی همچنین فاش کرد که دستگاههای اطلاعاتی که مغنیه را تعقیب میکردند، با دشواری بسیاری در تعقیب او مواجه بودند چراکه تنها یک عکس از او در سن ۲۲ سالگیاش داشتند که در آن هنگام سوار هواپیما بود. اما بعداً، میلمان اشاره کرد که یکی از جاسوسان موساد تصویر تغییر یافتهای از مغنیه را در اختیار اپراتورهای خود قرار داد. میلمان تأکید کرد که سازمان سیا چندین بار در تلاش برای ردیابی او به دلیل تعداد زیادی تغییرات روی صورت او برای تغییر چهرهاش شکست خورد.
طبق این کتاب، در سال ۲۰۰۷ و پس از آنچه که نویسنده کتاب آن را "شکست" حزبالله در جنگ دوم لبنان خواند، سفرهای مغنیه به دمشق بیشتر شد و این مرد احتیاطش نیز کمتر شد. این مساله باعث شد که ماموریت موساد و سیا بسیار آسانتر باشد. اطلاعات درمورد او جمع آوری شد و داگان سفر سریعی به واشنگتن داشت و در آنجا با مایکل هایدن، همتای آمریکایی خود دیدار کرد و دو طرف درمورد اجرای مشترک عملیات ترور توافق کردند و پس از آن، مولف تصریح کرد که اولمرت سفری به واشنگتن داشت و با بوش دیدار کرد و بوش دستوری به رئیس سیا برای ادامه آمادگیها جهت اجرای عملیات ترور مغنیه داد. بر اساس آنچه که در این کتاب آمده است، سازمان اطلاعات آمریکا بمبی را که اسرائیل برای ترور مغنیه آماده کرده بود، از طریق اردن و از طریق سفارت واشنگتن در دمشق، به پایتخت سوریه برد و آنجا این بمب به جاسوسان موساد تحویل داده شد. در ۱۲ فوریه سال ۲۰۰۸، مغنیه وارد خانهای شد که در دمشق اجاره کرده بود. طبق گفته منابعی که این کارشناس امنیتی اسرائیلی در کتابش با آنها صحبت کرده بود، جاسوسان موساد اقدام به منفجر کردن این بمب کردند که فوراً به کشته شدن مغنیه انجامید.